ضـرورت ايـجاد تشـکل واحـد ايـرانيان خـارج از کـشور
از اتحاد همین انجمن های خود ساخته و مردمی می تواند تشکلی غیر ایدئولوژیک / غیر وابسته / عام و دموکراتیک بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر بوجود آید تا هزاران هزار نکته مثبت آن نصیب ایرانیان گردد
مهاجرت ايرانيان به خارج از کشور
انسان مهاجر، انسانی است که به اجباری سياسی، اجتماعی و يا اقتصادی، زادبوم خود را ترک میکند و در سرزمين ناآشنائی مأوا میگزيند. انسان مهاجر همواره با رويای بازگشت به زادبوم خود آن را ترک میکند، امّا در بسياری از موارد با گذشت زمان کمکم رويای بازگشت رنگ میبازد و ضرورتهای زندگی، انسان مهاجر را در سرزمين جديد مستقر میکند. نگاهی به مهاجرت اقوام و ملل مختلف در طول تاريخ و ماندگاری آنان در سرزمين ميزبان، دليلی بر اثبات اين ادعا است. در اين گذر زمان، انسانهای مهاجر برای حفظ خود و حفظ رابطهشان با فرهنگ و زبان سرزمين مادری، هر چه بيشتر پيوندهائی را در درون خويش گسترش میدهند. اين پيوندها در زمينههای مختلف فرهنگی، سياسی، اجتمائی، و مالی و در جهت ايجاد همبستگی هر چه بيشتر در بين افراد جامعه مهاجر ايجاد میشوند. با رشد اين همبستگی، جامعه مهاجر کمابيش يک کل مشخص را تشکيل میدهد که به آن ﴿﴿دياسپورا﴾﴾ میگويند.
کلمه دياسپورا در ابتدا به جامعه يهوديان که بر اثر تجاوز روميان در دنيای باستان پراکنده شده بودند میگفتند. ولی کمکم برای ناميدن تمام جامعههای مهاجری که در کشورهای مختلف پراکنده شده بودند، و در بين خود مجموعهای از پيوندهای اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی را به وجود آورده بودند، به کار میرفت. مثل دياسپورای چينیها،ارمنیها،لبنانیها و از اين قبيل.
به عبارتی میتوان گفت دياسپورا شکلی از جامعه مهاجر است که در بين افراد آن، از ورای مرزهای کشورهای ميزبان، مجموعهای از پيوندهای سياسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی وجود دارد. اين پيوندها در جهت حفظ اعضاء دياسپورا در سرزمين ناآشنا، و حفظ زبان و هويت فرهنگی آنها عمل میکنند. دياسپورا هم چنين در جهت حفظ و بازسازی روابط خود در همه زمينهها با سرزمين مادر میکوشد. ايرانيان در تاريخ چند هزار ساله خود مجبور به چندين مهاجرت دسته جمعی مهم شدهاند.
نخستين آنها پس از حمله اعراب بود. تعداد زيادی از ايرانيان که حاضر به پذيرش تجاوز و سلطه اعراب نبودند و میخواستند زبان و فرهنگ و دين خود را حفظ کنند، به هند مهاجرت کردند و جامعه پارسيان هند را تشکيل دادند. پارسيان در طول بيش از هزار و چهارصد سال هويت خود را کمابيش حفظ کردهاند و هم اکنون نيز يکی از پشتيبانان جدّی حرکتهای فرهنگی در رابطه با ايران باستان هستند. آنان بسياری از متنهای مذهبی، فرهنگی، و علمی ايران باستان را با خود به هند بردند و از نابودی حتمی نجات دادند.
دوّمين مهاجرت مهم پس از حمله مغول به ايران بود که باز ايرانيان بسياری به هند گريختند. ايرانيان باز هم توانستند با شرکت فعّال خود، تأثير مهّمی در حيات فرهنگی آن روز هند داشته باشند.
سوّمين مهاجرت در دوران مشروطيت و پس از استقرار استبداد صغير بود. اين بار ايرانيان فرهيخته بسياری به ترکيه و اروپا مهاجرت کردند. گرچه تعدادشان نسبت به مهاجرت اوّل و دوّم بسيار کمتر بود، ولی به خاطر حفظ رابطهشان با ايران، تأثير اين جامعه در حيات اجتماعی ـ سياسی ايران، چه در زمان خودشان و چه پس از آنها بسياربود.
چهارمين مهاجرت ايرانيان که از نظر وسعت و کيفيت در تاريخ ايران و شايد در تاريخ جهان بیسابقه بوده، پس از انفلاب ۱۳۵۷ رْخ داده است. اکنون چيزی بين ۲ تا ۳ ميليون ايرانی در بيرون از زادبوم خود زندگی میکنند. آنها در سراسر جهان پراکندهاند. آهسته آهسته در کشورهای ميهمان مستقر شدهاند و پس از گذشت ۲۰ سال، گرچه بسياری از آنها رويای بازگشت به ايران را در روزهای بهتر هنوز در سر میپرورانند، صدها هزار نفر از آنها اين واقعيت را پذيرفتهاند که برای هميشه در بيرون از زاد و بوم خود خواهند ماند.
پذيرش اين واقعيت زمينه را برای برقرار کردن پيوندهای هرچه بيشتر در ميان خودشان فراهم کرده است. به عبارتی ايرانيان مهاجر کمکم در جهت بوجود آوردن دياسپورای ايرانی پيش میروند. هر اندازه که اين حرکت آگاهانه و با چشماندازی روشن انجام گيرد، تأثير آن در زندگی جامعه ايرانيان مهاجر و بر رابطه ايرانيان مهاجر با ايران بيشتر و مفيدتر خواهد بود.
موقعيّت ايرانيان و تشکلات مهاجرين در سوئد
همه میدانند که سوئد جامعه تشکلها است، و سيستم اجتماعی آن بر طيف وسيعی از تشکلات صنفی و مردمی استوار میباشد. در سوئد کمتر گروه يا دستهای را میتوان يافت که از تشکيلات و سازمان ويژه خود بیبهره باشد. اين تشکلات برای همزيستی در يک جامعه مدنی ضرورت انکارناپذيری دارند. در نتيجه ناگفته پيداست که از اهمّيت ويژهای برخوردارند.
شهروندان با شرکت در نهادها و سازمانهای مستقل فرهنگی، اجتماعی و سياسی … روحيه تحمل يکديگر و مشارکت برای هدف مشترک را بطور نهادينه میآموزند. از طرف ديگر اين نهادهای مردمی به عنوان کانال ارتباط تودههای مردم (که در واقع انتخاب کنندگان هستند) با دولتمردان و احزاب ( که انتخاب شوندگان میباشند ) نقش بسيار جدّی ايفا مینمايند. در نتيجه شهروندان به وجود چنين تشکلات ريز و درشت عادت کردهاند، و هر سوئدی تقريباً در چند تشکل مردمی عضو میباشد. در اين ميان تشکلات سراسری از حقوق و مزايای قانونی ويژهای برخوردارند، و میتوانند با امکانات بيشتری در فعّاليتهای اجتماعی نقش داشته باشند.
شرايط فوق، طبيعتاً بر زندگی اقليتهای قومی مقيم سوئد که بين پانزده تا بيست درصد مردم سوئد را تشکيل میدهند تأثير گذاشته است، و آنها توانستهاند با برپائی سازمانهای متعدد، کارهای اجتماعی خود را سامان دهند، و بسياری حتی تشکلات سراسری قانونی ايجاد نمايند. در سال ۱۸۲۹ نخستين سازمان مهاجرين را در استکهلم فنلاندیها بوجود آوردند. بعدها ايتاليائیها، ايرلندیها، لهستانیها به اين کار دست زدند. در دهه ۶۰ اسپانيائیها، يوگوسلاوها، يونانیها، و پرتقالیها برای کار به سوئد مهاجرت کردند و در نتيجه سازمانهائی بوجود آوردند. در دهه ۷۰ ترکها به سوئد رو آوردند، بطوری که در دهه ۸۰ در مجموع ۲۲ سازمان سراسری مهاجرين در سوئد وجود داشته است. در دهه ۹۰ نيز ۵ اتحاديه سراسری ديگر پا به عرصه وجود نهاد، که عبارت بودند از شيليائیها، اريترهایها، کردها، ژاپنیها و ايرانیها.
در حال حاضر ۳۳ سازمان سراسری در سوئد وجود دارد. قابل توجه اين که از اين تعداد ۱۵ اتحاديه سراسری خود گردهم جمع شدهاند و تشکل بسيار عظيمSIOS ارگان همکاریهای اتحاديههای سراسری مهاجرين را بوجود آوردهاند، که اتحاديه سراسری ايرانيان نيز جزو آنان است.
طبق قوانين اداره مهاجرت سوئد، اتحاديههای سراسری میبايد از اصول و موازينی برخوردار و چندين سال بطور آزمايشی فعّاليت نموده باشند تا بتوانند به عنوان اتحاديه سراسری آن اقليت رسميت قانونی يابند. مثلاً هر اتحاديه سراسری میبايد حداقل بين ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ عضو داشته باشد و اين اعضاء میبايد در استانهای مختلف پراکنده باشند. اتحاديههای سراسری نمیتوانند عضو مخفی داشته باشند. اتحاديههای سراسری نمیتوانند ممنوعيّت عضويت داشته باشند. اصول اساسنامهای اتحاديههای سراسری میبايد با موازين دموکراتيک جامعه مدنی خوانائی داشته باشد. اسناد و مدارک اتحاديههای سراسری، بويژه اسناد مالی میبايد طبق قوانين سوئد تنظيم گردد، همه اعضاء میبايد حق عضويت پرداخت نمايند و…
با در نظر گرفتن نکات فوق روشن است که تشکيل يک اتحاديه سراسری نيرومند و فعّال قاعدتاً کار سادهای نبايد باشد. چرا که مهاجرين علاوه بر ويژهگیهای فرهنگی و تشکلگريزی خود، معمولاً در جامعه ميزبان هم از نقاط ضعفی برخوردارند که مانع بوجود آمدن چنين تشکلی میشود. و تازه اگر عدهای به آب زدند و بالاخره اين تشکل را بوجود آوردند، اداره کردن آن، کار سهل و سادهای نيست و با دشواریهای دائمی همراه است.
ايرانيان تا قبل از سال ۵۷ عمدتاً بصورت دانشجو در سوئد زندگی میکردند و در شهرهای بزرگ و دانشگاهی پراکنده بودند و مثل اکثر کشورهای جهان انجمن دانشجوئی داشتند، و عضو کنفدراسيون جهانی محصلين و دانشجويان ايرانی بودند. با فروپاشی کنفدراسيون، به مرور، آن سازمانهای دانشجوئی هم از بين رفتند و در پارهای موارد تغيير کردند و به سازمانهای هوادار، سازمانهای سياسی ايران تبديل شدند.
بعد از انقلاب ۵۷ سرازير شدن مهاجرين به سوئد آغاز شد و بر خلاف گذشته، اين بار تنها دانشجويان نبودند که به سوئد میآمدند، بلکه گروه گروه خانوادهها و افرادی در سنين مختلف به سوئد روی آوردند، و به تدريج در شهرهای مختلف اقامت گزيدند.
اين ايرانيان از پائين و بطور خودجوش، منطبق با سليقه و علاقه خود انجمنهائی را بوجود آوردند که مشابه آنها در ساير نقاط جهان نيز وجود دارد. شما تا کنون نام انجمن جوانان، انجمن بازنشستگان، انجمن توانخواهان (معلولين) کانون موسيقی، تيم فوتبال، کانون معلّمان، انجمن تأتر، انجمن ادبی، کانون دفاع از دمکراسی، و … را تقريباً در همه کشورها شنيدهايد.
اين انجمنها گاه کوچک و ضعيف هستند، گاه بزرگ و نيرومند، گاه از هم پاشيده، گاه پايدارا و مقاوم. ولی بهرحال در درون و بيرون خود با مشکلات و اختلافات عديدهای روبرو میباشند. اين اختلافات شامل اختلافات سياسی، مسلکی، قومی، مذهبی و حتی اختلافات شخصی است. دلايلش هم بسيار روشن است. در جامعهای که روحيه دمکراتيک و مشارکت در امور رشد نيافته باشد، در جامعهای که سنت سازمانهای مردمی و صنفی به دليل اقتدار حکومتگران جان نگرفته باشد، در جامعهای که احزاب سياسیاش هر يک مايلند به تنهائی حکومت کنند و بقيه را راست و خائن و خود فروش … میدانند، مردم عادی نيز نهايت تلاششان به اين ختم میشود که با دست خود انجمن درست کنند، گرد هم بنشينند، تمايل داشته باشند که چيزی بسازند، و بعد در گرداب مشکلات و بحرانها و ندانمکاریها، با دست خودشان میزنند آن را خراب میکنند. اين درست کردن و خراب کردن همچنان ادامه دارد. ولی آنچه که مهم است، اين است که اين انجمنها با وجود کمبودهای خود، در سراسر جهان وجود دارند، و مظهر خودجوشی و علاقه وافر جامعه مهاجر به کار گروهی هستند.
امروز در جامعه سوئد حدود شصت هزار ايرانی زندگی میکنند. بررسی موقعيّت اجتماعی ايرانيان در سوئد، خود نيازمند مقالهای جداگانه و طولانی است. در اينجا همين اندازه اشاره شود که يکی از موفقترين و بالندهترين اقليتهای مقيم سوئد همين ايرانيان میباشند که با وجود تازهوارد بودن در جامعه سوئد، به سرعت رو به رشد هستند.
اين ويژهگی و بالندگی ايرانيان در تمام مطالب تحقيقاتی دانشگاهها، در آمار مراکز دولتی، در مباحث احزاب سياسی، به وضوح خود را نشان میدهد. به جرئت میتوان گفت که همه بخشهای جامعه سوئد از حضور فعّال ايرانيان متأثر است. درصد بالائی از ايرانيان تحصيلات آکادميک دارند. کلاسهای دانشگاهی مملو از جوانان خانوادههای ايرانی است. بخش وسيعی از ايرانيان به ايجاد شرکتهای خصوصی همّت گماردهاند. بسياری از علاقمندان به فعّاليتهای اجتماعی جذب احزاب سوئدی شدهاند. تعداد زيادی از هنرمندان يک سره با گروههای هنری سوئد مشغول به کار هستند. چاپ کتاب و نشريه قابل توجه است. در اکثر شهرهای بزرگ، راديوهای محلی فارسی زبان توسط ايرانيان برنامه پخش میکند. فقط در استکهلم بيشتر از ۱۰ راديوی محلی وجود دارد که تقريباً از صبح تا پاسی از نيمهشب برنامه اجرا میکنند.
امّا همانگونه که در بالا اشاره شد، در کنار همه اين تلاشها، احساس بدبينی و اختلاف همواره حضور دارد. درگيری گاه به گاه همين گروهها با هم، و پيشينه ما ايرانيان، در مجموع موجب تشکلگريزی و منفیبافی در جمع ايرانيان میشود. وجود انجمنهای چند نفره، رقابتهای کاذب و به رسميت نشناختن حق مخالف ، از جمله پديدههائی است که گاه خود ايرانيان را از همه اين تلاشها بيزار میکند.
نگاهی به تاريخچه و عملکرد اتحاديه سراسری .
ايرانيان در سوئد تا سال ۱۹۹۱ ، از تشکيلات واحد و سراسری ، که بصورت علنی و دمکراتيک ادارهشود و از حقوق يک تشکل رسمی برخوردار باشد محروم بودند. در آن زمان به علّت همين اختلافات متداول، همين انجمنهائی هم که امروز در اتحاديه سراسری کنار هم نشستهاند با هم کمتر تماس داشتند. يکی دو بار، اداره مهاجرت سوئد برای ايجاد چنين تشکلی امکاناتی بوجود آورده بود، ولی هر بار با فريادها و دعواهائی که برای همه شناخته شده است کار پايان میيافت.
در فوريه سال ۹۱ ، پس از چند ماه گفتگو و تبادل نظر بين عدّهای از فعًالين اجتماعی، سرانجام نمايندگان ۳۷ گروه ايرانی در استکهلم گرد هم جمع شدند و به تدارک اتحاديهای واحد و سراسری رأی موافق دادند. در همان جلسه ۷ نفر را به عنوان کميته موقت تدارک انتخاب کردند که بروند و با ايرانيان ساير شهرها در اين باره مذاکره کنند.
رفتن به شهرهای ديگر و تبادل نظر با ايرانيان برای ايجاد اتحاديه سراسری، حدود ۳ سال به طول انجاميد. يعنی از فوريه ۹۱ تا نوامبر ۹۳ . در اين مدّت افت و خيزهای بسياری در سر راه ايجاد اتحاديه سراسري پديدار گشت. تعدادی استعفاء دادند و تعدادی ديگر به جمع پيوستند. بحث داغ تشکيل شدن اتحاديه سراسری لحظه به لحظه همهگيرتر میشد، تا جائی که در آستانه کنگره مؤسس، در نوامبر ۹۳ به اوج خود رسيد. موافق و مخالف در راديوها و نشريات و محافل گوناگون بر سر چند و چون اتحاديه سراسری با هم کلنجار میرفتند. پارهای از سازمانهای سياسی تندرو، يکسره اتحاديه سراسری را بايکوت و به فعّالين آن اتهام میزدند. عدهای به ايجاد اتحاديه سراسری از زاويه يک سازمان صرفاً سياسی نگاه میکردند ومیخواستند،سرنگونی جمهوری اسلامی رادردستورکارآن قراردهند.
عليرغم همه اين دشواریها، در آستانه تشکيل کنگره مؤسس، در يک روز ايرانيان ۲۰ شهر سوئد در محلهای رأی حاضر شدند و نمايندگان خود را برای کنگره مؤسس انتخاب نمودند. در مجموع ۶۰ نماينده و ۲ ناظر از ۲۰ شهر سوئد انتخاب شدند، و پس از بنيان نهادن شالوده اتحاديه سراسری، در دومين گردهمآئی کنگره مؤسس بند تعيينکننده رير را مورد تصويب قرار دادند ﴿﴿ اتحاديه سراسری از حقوق اجتماعی ايرانيان مقيم سوئد بصورت خاص و مردم ايران به شکل عام، در چهارچوب منشور جهانی حقوق بشر دفاع میکند. مسئولين اتحاديه سراسری وظيفه دارند در چهارچوب منشورحقوق بشر در مورد مسائلی که در خارج از سوئد در رابط با ايرانيان اتفاق میافتد، موضعگيری موردی نمايند. ﴾﴾
با وجود چنين مصوبهای در همين کنگره عدّهای جدا شدند و میخواستند اتحاديه سراسری رزمندهای ايجاد نمايند، ولی خيلی زود تيرشان به سنگ خورد و دست خالی به منزل رفتند.
امروز نزديک به ۷ سال از کنگره مؤسس و ده سال از آغاز کار اتحاديه سراسری میگذرد. در اتحاديه سراسری ۷۵ انجمن ايرانی، با عقايد و فعّاليتهای مختلف از ۱۷ شهر سوئد عضو هستند، که با احتساب منفردين، تعداد اعضاء آن بالغ بر هفت هزار و پانصد نفر میشود.
اتحاديه سراسری از جانب دولت سوئد به عنوان اتحاديهای رسمی مورد تأئيد قرار گرفته است و در شورای مشاورين دولت سوئد پيرامون مسائل همپيوندی نماينده دائمی دارد. اتحاديه سراسری در اتحاديه آموزشی کارگران سوئدABF ، ارگانهای همکاری اتحاديههای سراسری مهاجرين SIOS ، سازمان مهاجرين اتحاديه اروپا Eu Immigrant Forum ، عضو رسمی میباشد.
از جمله وظايف اصلی اتحاديه سراسری تلاش برای حفظ ويژهگیهای فرهنگی و دفاع از حقوق اجتماعی ايرانيان بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر میباشد. هر سال يک بار کنگره اتحاديه سراسری با شرکت نمايندگان انجمنهای عضو تشکيل میشود. هيئت مديره اتحاديه سراسری غير متمرکز است، و در غياب آن هيئت اجرائی امور روزانه را دنبال مینمايد. برای هر بخش از فعّاليتها، کميسيون ويژهای در امور اجرائی تشکيل میشود که در حال حاضر عبارتند از تشکيلات، مالی، روابط خارجی، فرهنگی، زنان، توانخواهان، پناهجويان و ياری به کودکان ايران .
اتحاديه سراسری خبرنامهای دارد که برای انجمنهای عضو در سوئد و پارهای از انجمنهای ايرانی در خارج از سوئد هر ماهه ارسال میشود. اتحاديه سراسری در زندگی اجتماعی ايرانيان سوئد حضور دائمی دارد. تماس اتحاديه سراسری با ارگانهای دولتی سوئد، احزاب سياسی پارلمان، سازمانهای مردمی و اتحاديههای سراسری اقليّتهای مقيم سوئد، اين امکان را فراهم آورده است که ايرانيان نيز بتوانند با داشتن تشکل واحد و سراسری خود، در همه عرصههای جامعه سوئد نقش تعيين کننده و مؤثری داشته باشند. در واقع اتحاديه سراسری به مثابه پل ارتباطی بين اقلّيت قومی ايرانی با ارگانهای سوئد به انجام وظيفه مشغول است.
اين اتحاديه سراسری، از کانال کميسيون فرهنگی خود با طيف وسيعی از صاحبنظران و هنرمندان ايرانی تماس نزديک داشته و به برپائی برنامههای فرهنگی ـ اجتماعی برای آنان همّت گمارده است. به جرئت میتوان گفت که تمامی آنان به اتحاديه سراسری به ديده تحسين مینگرند و برای گسترش و ادامه حيات آن اهميّت خاصّی قائلند. چرا که ما ايرانيان، چه در داخل و چه در خارج از کشور، تنها از تجربه کنفدراسيون جهانی به عنوان سازمان علنی و دموکراتيک برخوردار هستيم که آن هم خصلت دانشجوئی و سياسی داشت. اتحاديه سراسری در نوع خود نمونه است و شايد که در آينده راهگشای بسياری از مسائل در حوزه فعالّيتهای اجتماعی باشد.
ضرورت ايجاد تشکل واحد ايرانيان خارج از کشور.
در روزهای نخست تشکيل اتحاديه سراسر، بسياری از سر بدبينی، آيندهای تاريک برای آن پيشبينی میکردند. عدّهای میگفتند از هم خواهد پاشيد. عدهای میگفتند به چپ يا به راست خواهد غلطيد. عدهای آن را وابسته به رژيم میدانستند. بهرحال امروز پس از ده سال حتی برای بسياری از مخالفين هم روشن شده است که اتحاديه سراسری در کجا ايستاده است.
در واقع بايد گفت که اتحاديه سراسری در عرصه يک نياز همگانی بوجود میآيد. همانگونه که گفته شد حتی اگر تحولات اجتماعی ايران به دموکراسی و مردم سالاری پايداری نيز منجر شود، بخش قابل ملاحظهای از اين خيل عظيم مهاجرين در خارج از کشور ماندگار خواهد بود. تحقيقات مختلف نشان داده است که اين مهاجرين – حتی نسل دوّم آنان – گرايش شديدی به خوديابی فرهنگی دارند. احساس تعلّق ملّی و ايرانيت وجه بارز جامعه مهاجر ايرانی است. اين تعلق ملّی و ايرانيت، و اين ضرورت همبستگی در دفاع از حقوق اجتماعی ايرانيان در سطح جهان، مخرج مشترک تشکيل اتحاديه سراسری میباشد.
اتحاديه سراسری در تقابل با هيچ سازمانی نيست. اتحاديه سراسری بديل سازمانهای سياسی نيست. اتحاديه سراسری مکمل سازمانهای موجود میباشد. بوجود آمدن اتحاديه سراسری بيش از همه، به همين سازمانهای موجود، چه سياسی و چه غير سياسی خدمت میکند. اتحاديه سراسری پل ارتباط سازمانهای موجود است.
حتی میشود گفت که پيوند تشکلات سياسی با سازمانهای مردمی، پيوند هنرمندان و صاحبنظران با سازمانهای مردمی از همين کانال تحقق میيابد. اتحاديه سراسری الگوی کوچکی از خامعه مدنی آينده ايران است که به تنوع و رنگارنگی باور دارد.
ما بر اين باوريم که در خارج از ايران، در بطن جامعه چند ميليونی ايرانيان مهاجر، انجمنهای ريز و درشتی از قبيل انجمنهای موجود در سوئد وجود دارند. اين انجمنها با توان محدود، با مشکلات بزرگی دست و پنجه نرم میکنند و پس از مدتی چهبسا از پای در میآيند. برای بالا بردن توان اين انجمنها، وارد شدن آنها در يک ارتباط تنگاتنگ ضروری است. بالندگی ايرانيان منحصر به سوئد نيست. نسلی که در راه است به عنوان يک ملّت زنده و پويا در آينده جهان، نقش ارزندهای ايفا خواهد نمود، و اين تأثيرگذاری در درون کشور نيز مثمر ثمر خواهد بود. اين خيل عظيم که در ميان خود صاحبنظران بسيار دارد، نيازمند سازمان ويژه خود میباشند. برای اين امر هيچ چيز جز مدارا و مساوات راهگشا نخواهد بود.
ما همه با هم، هم سرنوشت هستيم. ما از ويژهگیهای فرهنگی مشترکی برخورداريم و در نتيجه برای دفاع از حقوق اجتماعی مشترکمان، خواه ناخواه کنار هم قرار میگيريم. تنها نقطه ضعف جامعه ايرانيان، تشّتت و حرکتهای تخريبی نظرگاههای افراطی میباشد.
ما میتوانيم با نشستن در کنار هم و احترام به اختلاف نظرهائی که وجود دارد و هرگز پايان نخواهد يافت ، کار وسيع و گستردهای را آغاز نمائيم. همه انجمنها و نهادهای ايرانی در اين راه سهيم هستند، و درست بر مبنای قواعد يک جامعه مدنی از حقوق مساوی برخوردارند.
از پيوند اين انجمنها در سراسر جهان،نيروی پايدار و تعيينکنندهای بوجود میآيد که هيچ يک از قدرتهای جهان تاب مقاومت در برابر آن را ندارند. چنين نيروئی در مشت يک يک شماست. در اين شرايط تنها بايد آن را ديد، شناخت و باورداشت. باور به اينکه از اتحاد همين انجمنهای خودساخته و مردمی، میتواند تشکلی غير ايدئولوژيک، غيروابسته، عام و دموکراتيک بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر بوجود آيد، تا هزاران هزار نکته مثبت آن نصيب ايرانيان گردد.
اين امر بايد بيش از پيش مورد توجه علاقمندان به مسائل اجتماعی قرار گيرد، چرا که، بهرحال در عرصه معادلات جهانی، ايرانيان نيز با انجمنهای چند يا چند ده نفره، کاری از پيش نخواهند برد. و مشارکت با ديگران، مشارکت با مخالفين، يکی از ارکان اصلی بازسازی آينده فرزندان ما خواهد بود. اين مشارکت اگر به همّت انديشمندان ما پايهريزی شود، علاوه بر تحکيم موقعيت ايرانيان در خارج از کشور، درست به مانند اقدامات مهاجرين آستانه مشروطيت، تأثير مستقيم بر سرنوشت ميهن ما نيز خواهد داشت.
قطره باشد هر که با دريا بود
هر که جز دريا بود سودا بود
چون به دريا میتوانی راه يافت
سوی يک شبنم چرا بايد شتافت
به اميد همبستگی هر چه بيشتر جامعه ايرانيان
ارادتمند اصـغـر نـصـرتـی
۱۰-۰۲-۲۰۰۱