مهاجرت جوانان ایرانی به کشورهای خارجی حتی در گزارشهای صندوق بین المللی پول هم در ردههای بالا مینشیند. طبق آمار صندوق بین المللی پول در سال ۲۰۰۹ ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان ۹۱ کشور در حال توسعه و توسعه نیافته مقام اول را داشته است. البته این آخرین آمار است.
اگر روزگاری کتاب «دور دنیا در هشتاد روز» ژول ورن نویسنده فرانسوی، رویای جهانگردی مردم دنیا را روایت میکرد، دود ۱۴۲ سال بعد و در ایران ظرف هشتاد روز ابتدایی سال ۱۳۹۱ بیش از هزار جوان ایرانی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتند. مسافرانی که نیمی از آنها ۲۲ ساله و با هزینه شخصی برای ادامه تحصیل از کشور خارج شدهاند و سه انتخاب اول آنها کشورهای آمریکا، کانادا و بریتانیا بوده است.
کوچ جوانان ایرانی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور طی سالهای اخیر به مثابه درختی تنومند شده است که باردهی آن نصیب کشورهایی میشود که از ظرفیت جوانان ایرانی بهره میبرند.
سایه این درخت به طوری بر سر پیشرفت کشورهای خارجی افتاده است که نخست وزیر کانادا به صراحت اعلام کرد دولت ایران ما را ۲۵ سال پیشرفت داد، چرا که زمینه مهاجرت هزاران متخصص ایرانی به این کشور را فراهم کرد. مهاجرت جوانان ایرانی به کشورهای خارجی حتی در گزارشهای صندوق بین المللی پول هم جایگاه برتر پیدا کرده است.
دکتر اشرف بروجردی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این باره به خبرآنلاین میگوید: طبق آمار صندوق بین المللی پول در سال ۲۰۰۹ ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان در میان ۹۱ کشور در حال توسعه و توسعه نیافته مقام اول را داشته است. طبق این آمار سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ایرانی تحصیل کرده برای خروج از کشور اقدام میکنند. تعدادی که با بررسی موردی برخی کشورهای مهاجر پذیر جوانان ایرانی همخوانی دارد؛ برای مثال در حال حاضر حدود ۱۴ هزار دانشجوی ایرانی در کشور مالزی مشغول تحصیل هستند.
بروجردی میگوید: از سوی دیگر نتایج بررسی سالانه نام نویسیهای بین المللی دانشگاههای آمریکا نشان میدهد در سال تحصیلی ۲۰۱۱-۲۰۱۰ که ۵ هزار و ۶۲۶ ایرانی در حال تحصیل در این کشور هستند و این رقم ۱۹ درصد افزایش نسبت به سال قبل را نشان میدهد. در این رابطه میتوان به آمارهای داخلی نیز مراجعه کرد؛ بر اساس آمار مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۹، ۶۰ هزار نخبه ایرانی از ایران مهاجرت کردهاند که اغلب از المپیادهای علمی و یا جزو نفرات برتر کنکور و یا دانشگاهها است. آمار واطلاعات نشان میدهد اکنون ۲۵ درصد از ایرانیان تحصیل کرده، در کشورهای توسعه یافته زندگی میکنند که از مجموع مهاجران حدود ۴۰ درصد را دختران و زنان تشکیل میدهند.
نخبهها بزرگترین سرمایه انسانی
دکتر منیژه فیروزی مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی درباره خروج نخبگان از کشور به خبرآنلاین میگوید: افراد نخبه کشور که بزرگترین سرمایههای انسانی کشور هستند، به دو طریق از کشورمان خارج میشوند. عدهای برای ادامه تحصیل به خصوص در مقاطع بالا، ویزای تحصیلی دریافت میکنند و عده دیگر کسانی هستند که تحصیلات خود را به پایان رساندهاند، سابقه کاری خوبی کسب کردهاند و به زبان انگلیسی و یک زبان دیگر مسلط هستند. این دسته افراد برای اخذ ویزای کار اقدام میکنند. هر دو گروه باید پشتوانه مالی خوبی داشته باشند تا بتوانند در کشور دیگری مستقر شوند. این دورنما نشان میدهد که بهترین سرمایهها (مادی و معنوی)، چگونه از کشور خارج میشوند. از طرف دیگر، بررسی نرخ بیکاری در کشور نشان میدهد که بیکاری در قشر تحصیل کرده بیش از قشر تحصیل نکرده است و همچنین درآمد افراد تحصیل کرده به نسبت افراد تحصیل نکرده که جذب بازار واسطهگری و دلالی میشوند، بسیار پایین است.
افزایش قیمت ارز هم مانع خروج نخبگان نشد
مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی درباره پیشرفت این افراد میگوید: به لحاظ فرهنگی، به افراد تحصیل کرده جوان بهای اندکی داده میشود. افرادی میتوانند خود را در این آشفته بازار عرضه کنند که پشتوانه قوی خانوادگی و مادی داشته باشند. در حالی که در کشورهای پیشرفته برای افراد مستعد و تعلیم دیده بهترین امکانات مادی فراهم میشود تا آنها هم بتوانند پیشرفت کنند و هم آسایش نسبی داشته باشند. دور نمای دوم نشان میدهد که ما خود زمینه را برای سرکوب و خروج با استعدادترین جوانان کشور فراهم میسازیم.
او میگوید: این موضوع اغوا کننده است که ما جوانان را با هزینه شخصی خود آنها روانه کشورهای پیشرفته میکنیم و در پایان جوانانی متخصص به کشور بازگشت خواهند کرد. اما آیا زمینه برای حضور آنها فراهم است؟ آیا برنامههایی برای بهره وری از این سرمایه در نظر گرفته شده است؟ خروج جوانان از کشور در حالی افزایش یافته است که قیمت ارز به نسبت سالیان قبل، جهش ناگهانی پیدا کرده بود. حتی این امر نیز مانع خروج نخبگان نشد. در صورتی که به سرعت برای رفع این معضل کارهایی انجام نپذیرد جبران خسارت ساده نخواهد بود.
برنامههایی با اهداف طولانی مدت
فیروزی میگوید: برای پیشگیری از این واقعه ناگوار که سال به سال نگران کننده میشود، ابتدا لازم است تا یک پژوهش جامع انجام شود. مشکلاتی را که جوانان مهاجر در کشورهای دیگر دارند، ارزیابی شود و آنچه را که باعث شده تا آنها علی رغم مشکلات بخواهند در آنجا بمانند مورد بررسی قرار گیرد. در کشور بسترهایی فراهم شود تا جوانان بتوانند با مشکلات کمتر و امتیازات بیشتر مسیر رشد خود را طی کنند و بتوانند نیرو و توانمندی خود را در برای پیشرفت به کار گیرند. اگر راه هموار باشد، خود این نخبگان میتوانند بهترین برنامهها را برای افزایش بهره وری از نیروی انسانی طراحی کنند.
این رویکرد که هر جا نمیتوانیم پدیدهای را کنترل کنیم، به اهرمهای فشار و نهادهای نظارتی رو بیاوریم، یک رویکرد ناکارآمد و مخرب است. نمیتوانیم با ارعاب و اجبار از جوانان بخواهیم تا در کشور بمانند، بلکه تدوین و به کار گیری برنامههایی با اهداف طولانی مدت که در آن همه جوانب به خوبی سنجیده شده باشد و همه ارگانهای مسئول نقشی در آن بر عهده داشته باشند، رویکرد معقولانه تری است.
فرار مغزها یا صادرات مغزها؟
اصطلاح پدیده فرار مغزها یک اصطلاح قدیمی است. آنچه امروزه به واقع اتفاق میافتد، فرار نیست بلکه یک پدیده فیزیکی بسیار ساده است. کالایی تولید میشود اما ظرفیت نگه داری از آن وجود ندارد؛ افرادی با سختی پرورش پیدا میکنند و آماده میشوند تا در فضایی خلاقانه مشغول به کار شوند، اما از آنجا که ظرفیت لازم برای بهره وری از آنها وجود ندارد، این نیرو به سمت خارج رانده میشود. این موقعیت فرار نیست بلکه نوعی اخراج است. صادرات مغزها نیز اصطلاح مناسبی نیست. وقتی کالایی صادر میشود در ازای آن وجهی وارد میشود، اما در ازای خروج جوانان نه تنها چیزی به دست نمیآوریم، بلکه هزینه سنگینی نیز پرداخت میکنیم.
حمایت از جوانان به خصوص دختران
مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس همچنین میگوید: موضوع مهم دیگری که نباید از ذهن دور بماند، حمایت از جوانان و به خصوص دخترانی است که برای تحصیل مهاجرت کردهاند. امروزه بیش از سابق خانوادهها تمایل دارند دخترانشان همانند پسران در تحصیل پیشرفت کنند. این موضوع بسیار خشنود کننده است که تفکر مردسالارانه به سمت پذیرش زنها رو به تغییر است و دختران حتی بیش از پسران در تحصیل موفق بودهاند؛ اما این چالش بزرگی است که آسیب پذیری دختران به خصوص در جنبههای فرهنگی بیش از پسران است.
او میگوید: در کشوری بیگانه، دختران بیش از پسران از بیعدالتیهای اجتماعی، بحرانهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور مبدأ آسیب میبینند. به نظر میرسد بنیان نهادهای حمایتی در سفارتخانهها ضروری است تا در مواقع خطر از جوانان و به خصوص دختران، که قسمتی از پیکره جامعه ما هستند، حفاظت کنند و آنها در سختیها و مشکلات به حال خود رها نشوند. نهادهای حمایتی در صورتی که به درستی عمل کنند، بسیاری از آسیبهایی که به دلیل تجربه کم، مشکلات مادی و کمین گذاری دشمنان این مرز و بوم به وجود میآید را از میان میبرند.